دو پرسش یک لبخند و ...
نوشته شده در یکشنبه دوازدهم اردیبهشت 1389 ساعت 0:0 شماره پست: 1
بسم ألله ألرّحمن ألرّحیم
سلام
جاتون خالی چن روز قبل کربلا بودم. در بازگشت و لب مرز قبل از عراقیا،آمریکاییا(!) گذرنامه ها رو بررسی
می کردن. برخلاف همیشه اینی که گذر منو می دید باهام شروع کرد به حرف زدنو احوال پرسی. منم
جوابشو دادم. در ضمن دو تا سوالم ازش کردم ?-شما اینجا چیکار می کنین؟ ?- اینجا کشور شماس؟
میشه بقیه شو بعداً ؟ پس خداحافظ
کلمات کلیدی: خاطره