بسم الله الرحمن الرحیم
میگویند در مواجهه با مسئلهی عدم مراعات حجاب و پوشش اسلامی، برخورد انتظامی جواب نمی دهد و باید کار فرهنگی کرد. فراگیری این نظریه نیز از دولت سازندگی تا دولت مهرورزی را شامل شدهاست. آیا همین وجه اشتراک بودن در بین دولت های به ظاهر متضاد دلیلی بر صحت آن است یا بر مشترک بودن سرچشمهی فکری جریانات سابقه با جریان انحرافی امروز دلالت دارد؟!
...بگذریم.
از منشاء فکری- جریانی این مسئله بگذریم که شاید چندان در حیطهی بنده نباشد و درستی آن را از منظر دینی- عقلی- منطقی واکاوی نمائیم.
این کلام از یک جهت صحیح است. با برخورد انتظامی نمیتوان اعتقاد به حجاب و لزوم آن برای صیانت جامعه و اشخاص جامعه را به کسی قبولاند و وی را اقناع نمود و از وی یک انسان معتقد ساخت که اصطلاحا حتی در نبود زور بر بالای سرش(!) هم به صورت خودکار و قلبی خوشپوشش باشد.
این اهداف عالیه قطعا نیاز به کارهای فرهنگی، اعم از آموزشهای کوتاه مدت، میان مدت، دراز مدت، کارگاهی و مهارتی در قالبهای سنتی مثل منبر و سخنرانی و غیر سنتی مثل جلسات گفتمان و پرسشوپاسخ به شکل حضوری، خصوصا در دانشگاهها و دبیرستانها و برنامههای صداوسیما با استفاده از تمام ابزارهای تبلیغی- هنری روز مثل اینترنت، لوحهای فشرده، تیزرهای جذاب و در عین حال اقناعی تلویزیون و... دارد.
اما این یک بعد مسئلهی حجاب است. از سوی دیگر حجاب یک مسئلهی اجتماعی میباشد و رعایت و عدم رعایت آن در سلامت روح، روان، ذهن و جسم افراد جامعه و آیندهی اجتماع و افراد آن نقش بسیار بسیار مهم، تأثیرگذار و ژرفی دارد، که در ادامه به برخی از این آثار اشاره میشود...
ادامه دارد.
کلمات کلیدی: حجاب، کارفرهنگی، برخورد انتظامی